تو منکری ولیک ، به من مهربانیت می‌بارد از ادای نگاه نهانیت میرم به ملتفت نشدن های ساخته وان طرز بازدیدن و تقریب دانیت یک خم شدن ز گوشهٔ ابروی التفات آید برون ز عهدهٔ صد سر گرانیت نازم کرشمه را که صدم نکته حل نمود بی‌منت موافقت و همزبانیت شادی التفات تو کارم تمام کرد بادا بقای عمر تو و زندگانیت ای شاهباز دوری ما از تو لازمست گنجشک را چه زهرهٔ هم آشیانیت جنبیدت این هوس ز کجا ای نهال لطف کی اوفتاد رغبت میوه فشانیت من از کجا و این همه نوباوهٔ امید یارب که بر خوری ز درخت جوانیت شاخ گلی کجاست بدین پاک دامنی بیهوده سالها نکنم باغبانیت صد نوبهار را ز تو آبست و رنگ و بو دارد خدا نگاه ز باد خزانیت وحشی پیاله گیر که دیگر حریف تست کز خم به شیشه رفت می شادمانیت وحشی بافقی : گزیده اشعار : غزلیات : غزل ۱۰۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/13272