کی دیدمش که قصد دل زار من نکرد ننشست با رقیبی و آزار من نکرد یک شمه کار در فن ناز و کرشمه نیست کز یک نگاه چشم تو در کار من نکرد گفتم مرنج و گوش کن از من حکایتی رنجش نمود و گوش به گفتار من نکرد خندان نشست و شمع شبستان غیر شد رحمی به گریه‌های شب تار من نکرد وحشی نماند هیچ سیاست که هجر یار با جان خسته و دل افکار من نکرد وحشی بافقی : گزیده اشعار : غزلیات : غزل ۱۲۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/13290