اینست کزو رخنه به کاشانهٔ من شد تاراجگر خانهٔ ویرانه من شد اینست که می‌ریخت به پیمانهٔ اغیار خون ریخت چو دور من و پیمانهٔ من شد اینست که چشم تر من ابر بلا ساخت سیل آمد و بنیاد کن خانهٔ من شد اینست که چون دید پریشانی من ، گفت : وحشی مگر اینست که دیوانهٔ من شد وحشی بافقی : گزیده اشعار : غزلیات : غزل ۱۳۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/13298