مرغ ما دوش سرایندهٔ بستانی بود داشت گلبانگی و معشوف گلستانی بود دیده کز نعمت دیدار نبودش سپری مگسی بود که مهمان سرخوانی بود دست امید که یک بار نقابی نکشید بود دور از سر و نزدیک به دامانی بود آنکه از تشنگیش بود گذر بر ظلمات تف نشان جگرش چشمهٔ حیوانی بود ریشه تفسیدهٔ گیاهی ز لب کوثر رست که ز ابرش هوس قطرهٔ بارانی بود خویش را ساخته آماده سد شعله خسی گرم همصحبتی آتش سوزانی بود بود وحشی که ز رخسار تو شد قافیه سنج یا نواساز گلی مرغ خوش الحانی بود وحشی بافقی : گزیده اشعار : غزلیات : غزلیات : غزل ۱۴۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/13306