آنچه کردی ، آنچه گفتی غایت مطلوب بود هر چه گفتی خوب گفتی هر چه کردی خوب بود من چرا در عشق اندیشم ز سنگ طعن غیر آنکه مجنون بود اینش در جهان سرکوب بود چند گویی قصهٔ ایوب و صبر او بس است بیش از این ما صبر نتوانیم آن ایوب بود بود از مجنون به لیلی لاف یکرنگی دروغ در میان گر احتیاج قاصد و مکتوب بود من نمی‌دانم که این عشق و محبت از کجاست اینقدر دانم که میل از جانب مطلوب بود این عجایب بین که یوسف داشت در زندان مصر پای در زنجیر و جایش در دل یعقوب بود وحشی این مژگان خون پالا که گرد غم گرفت یاد آن روزی که در راه کسی جاروب بود وحشی بافقی : گزیده اشعار : غزلیات : غزل ۱۴۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/13307