بر گردِ‌رخت سبزه و گل سر زده در هم دارد چمنت برگ گل و سبزة تر هم شیرینی و شوری ز شکر خنده و دشمنام در حلقة لعل تو نمک هست و شکر هم کوته نکند دست تطاول ز اسیران زلف تو که از دوش گذشتست و کمر هم گر صلح نخواهی به من، از جنگ چه مانع برخیز که ما تیغ نهادیم و سپر هم مرغانِ چمن، بال به پرواز شکستند ما را نبود قوّت افشاندن پر هم از هول شب گور نترسیم که ما را بسیار شب این طور گذشتست و بتر هم فیّاض برد دردِ سر از کوی تو فردا سهلست مدارای تو یک روز دگر هم فیاض لاهیجی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۹۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/133153