ملک دل را سپه ناز به یغما آمد دیده را مژده که هنگام تماشا آمد تا چه کردیم که چون سبزه ز کویی ندمیم گل به گلزار شد و لاله به صحرا آمد پرتو طلعت یوسف مگرش خواهد عذر آنچه بر دیدهٔ یعقوب و زلیخا آمد غمزه‌اش کرد طمع در دل و چونش ندهم خاصه اکنون که تبسم به تقاضا آمد مژدهٔ عمر ابد می‌رسد اکنون ز لبش صبرکن یک نفس ای دل که مسیحا آمد منع دل زین ره پر تفرقه کردم نشنید رفت با یک حشر طاقت و تنها آمد باش آماده فتراک ملامت وحشی که تو در خوابی و صیاد ز سد جا آمد وحشی بافقی : گزیده اشعار : غزلیات : غزل ۱۷۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/13335