که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید کلاه کج نهد از ناز و بر سرگذر آید رسید بار دگر بار حسن حکم چه باشد دگر که از نظر افتد که باز در نظر آید ز سوی مصر به کنعان عجب رهیست که باشد هنوز قافله در مصر و قاصد و خبر آید کمینه خاصیت عشق جذبه‌ایست که کس را ز هر دری که پرانند بیش ، بیشتر آید سبو به دوش و صراحی به دست و محتسب از پی نعوذبالله اگر پای من به سنگ بر آید مگو که وحشیم آید ز پی اگر بروم من چه مانعست نیاید چرا به چشم و سر آید وحشی بافقی : گزیده اشعار : غزلیات : غزل ۱۹۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/13362