چرا ستمگر من با کسی جفا نکند جفای او همه کس می‌کشد چرا نکند فغان ز سنگدل من که خون صد مظلوم به ظلم ریزد و اندیشه از خدا نکند چه غصه‌ها که نخوردم ز آشنایی تو خدا ترا به کسی یارب آشنا نکند کدام سنگدل از درد من خبر دارد که با وجود دل سخت گریه‌ها نکند کشیده جام و سر بی‌گنه کشی دارد عجب که بر نکشد تیغ و قصد ما نکند به جای خویش نیامد مرا چو وحشی دل اگر ز تیر تو پیکان به سینه جا نکند وحشی بافقی : گزیده اشعار : غزلیات : غزل ۲۱۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/13383