دوش پر عربده‌ای بود و نه آنست امروز نگهش قاصد سد لطف نهانست امروز حسنش آنست ولی خود نه همانست بلی بودی آفت دل ، راحت جانست امروز روی در روی و نگه بر نگه و چشم به چشم حرف ما و تو چه محتاج زبانست امروز شرح رازی که میان من و او خواهد بود بیش از حوصلهٔ نطق و بیانست امروز تا چه ها بر سر و دستار حریفان گذرد زان می‌تند که در رطل گرانست امروز بر کمان می‌کشد آن غمزهٔ خدنگی که مپرس ای خوشا سینهٔ وحشی که نشانست امروز وحشی بافقی : گزیده اشعار : غزلیات : غزل ۲۳۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/13395