الاهی از میان ناپسندان بر کران دارش ز دام حیلهٔ مردم فریبان در امان دارش صدای شهپر شاهینی از هر گوشه می‌آید تذرو غافلی دارم مقیم آشیان دارش خدایا با منش خوش سر گران داری و خرسندم نه تنها با من و بس ، با همه کس سرگران دارش پدید آرد هوس از عشق با مردم جفا کاری نمی‌خواهم بر این باشد ، خداوندا برآن دارش تغافل کیش و کین اندیش و دوری جوی و وحشی خوی عجب وضعیست خوش یارب همیشه آنچنان دارش زمان اول حسن است و هستش فتنه‌ها درپی الاهی در امان از فتنهٔ آخر زمان دارش خدایا فرصت یک حرف پند آمیز می‌خواهم نمی‌گویم که با وحشی همیشه همزبان دارش وحشی بافقی : گزیده اشعار : غزلیات : غزل ۲۴۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/13413