به دل دیرین بنایی بود کندم به جای او ز نو طرحی فکندم خریدارانه چشمی دید سویم نگفت اما هنوز از چون و چندم قبولی زان نگه می‌یابم ای بخت بسوزان بهر چشم بد سپندم نگهبانت به سوی فتنه و ناز فریبم می‌دهند و می‌برندم ره پر تیغ و تیر غمزه پیش است خداوندا نگه دار از گزندم برو وحشی تو صید زلف او باش که من جای دگر سر در کمندم وحشی بافقی : گزیده اشعار : غزلیات : غزلیات : غزل ۳۲۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/13487