پیش تو بسی از همه کس خوارترم من زان روی که از جمله گرفتارترم من روزی که نماند دگری بر سر کویت دانی که ز اغیار وفادار ترم من بر بی کسی من نگر و چارهٔ من کن زان کز همه کس بی کس و بی‌یارترم من بیداد کنی پیشه و چون از تو کنم داد زارم بکشی کز که ستمکار ترم من وحشی به طبیب من بیچاره که گوید کامروز ز دیروز بسی زارترم من وحشی بافقی : گزیده اشعار : غزلیات : غزل ۳۳۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/13500