زینسان که تند می‌گذرد خوشخرام من کی ملتفت شود به جواب سلام من گفتم بگو از آن لب شیرین حکایتی صد تلخ گفت دلبر شیرین کلام من آن شمع گر ز سوز دل من خبر نداشت بهر چه برفروخت چو بشنید نام من کامی نیافتم ز لب او به بوسه ای هر گز نبود آن لب شیرین به کام من وحشی غزال من که به من آرمیده بود وحشی چنان نشد که شود باز رام من وحشی بافقی : گزیده اشعار : غزلیات : غزل ۳۴۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/13506