میان مردمانم خوار کردی عزت من کو سگ کوی تو بودم روزگاری حرمت من کو به صد جان می‌خرم گردی، که خیزد از سر راهت ندارم قدر خاک راه پیشت ، قیمت من کو به داغم هر زمان دردی فزاید محرم بزمت کسی کو با تو گوید درد و داغ حسرت من کو چو خواهد بی‌گناهی را کشد احوال من پرسد که آن بی‌خانمان پیدا نشد در صحبت من کو مگو در بزم او دایم به عیش و عشرتی وحشی کدامین عیش و عشرت ، مردم از غم ، عشرت من کو وحشی بافقی : گزیده اشعار : غزلیات : غزل ۳۵۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/13518