گرفته رنگ ز خون دلم چو لاله پیاله ز بسکه بی تو خورم خون دل پیاله پیاله خوش است بزمگه یار و نالهٔ نی مطرب ز دست یار کشیدن میان لاله پیاله صفای خاطر رندان ز چله خانه نیابی به دیر رو که پر است از می دو ساله پیاله بود علامت باران اشک خرمی ما شبی که بادهٔ روشن مه است و هاله پیاله اگر به چشم تو دعوی نکرد از سر مستی چه شد که بر سر نرگس شکست ژاله پیاله منه ز دست چو نرگس پیاله خاصه در این دم که لاله می‌دهد و می‌خورد غزاله پیاله چگونه توبه کند وحشی از پیاله کشیدن که کرده‌اند به او در ازل حواله پیاله وحشی بافقی : گزیده اشعار : غزلیات : غزل ۳۶۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/13528