وعدهٔ این چرخ همه باد بود وعده رطب کرد و فرستاد تود باد شمر کار جهان را که نیست تار جهان را به جز از باد پود دانا داند که ندارد به طبع آتش او جز که ز بیداد دود زود بیفگن ز دلت بند آز تا شوی از بندگی آزاد زود جان تو مایه است و تنت سود کرد سود به مایه همی آباد بود مایه نگه‌دار به دین و مخور انده این سود مپرساد سود بس که نوشتی و نویساد از آنچ نیز چنین کس منویساد سود ناصرخسرو : دیوان اشعار : قصاید : قصیدهٔ شمارهٔ ۸۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/13977