آنکه در نثر، به دعوی ید بیضا می‌کرد کاش بر صفحه نظم تو تماشا می‌کرد نظم و نثر تو یقین آب حیات ابد است که سکندر، دمی از خضر تمنا می‌کرد طوطی از خامه تو شکر انشا می‌خورد بلبل از نامه تو خواهش املا می‌کرد در پی رسم تقاضات علی الرسم لبم بعد مدح از دهنت بوسه تقاضا می‌کرد شاه از پیل پیاده کند، از اسب وزیر آنکه عالم همه مات رخ زیبا می‌کرد فیض روح‌القدس اندر قلم قدرت اوست زان که گاه سخن اعجاز مسیحا می‌کرد دل صدف‌وار، پر از معنی گوهر، بد از آن سینه صافی ما صنعت دریا می‌کرد سوختم از شرر آتش غیرت «حاجب» مدعی گر هوس سوختن ما می‌کرد حاجب شیرازی : گزیدهٔ اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۸۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/140092