ای آتش سودای تو خون کرده جگرها بر باد شده در سر سودای تو سرها در گلشن امید به شاخ شجر من گلها نشکفتند و برآمد نه ثمرها ای در سر عشاق ز شور تو شغب‌ها وی در دل زهاد ز سوز تو اثرها آلوده به خونابهٔ هجر تو روان‌ها پالوده ز اندیشهٔ وصل تو جگرها وی مهرهٔ امید مرا زخم زمانه در ششدر عشق تو فرو بسته گذرها کردم خطر و بر سر کوی تو گذشتم بسیار کند عاشق ازین گونه خطرها خاقانی از آنگه که خبر یافت ز عشقت از بیخبری او به جهان رفت خبرها خاقانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/14370