رخ تو رونق قمر بشکست لب توقیمت شکر بشکست لشکر غمزهٔ تو بیرون تاخت صف عقلم به یک نظر بشکست بر در دل رسید و حلقه بزد پاسبان خفته دید و در بشکست من خود از غم شکسته دل بودم عشقت آمد تمامتر بشکست نیش مژگان چنان زدی به دلم که سر نیش در جگر بشکست نرسد نامه‌های من به تو ز آنک پر مرغان نامه‌بر بشکست قصه‌ای می‌نوشت خاقانی قلم اینجا رسید و سر بشکست خاقانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/14416