می‌خور که جهان حریف جوی است آفاق ز سبزه تازه روی است بر عیش زدند ناف عالم اکنون که بهار نافه بوی است از زهد کنار جوی کاین وقت وقت طرب و کنار جوی است شو خوانچه کن و چمانه در خواه زان یوسف ما که گرگ خوی است گرگ آشتی است روز و شب را و آن بت شب و روز جنگ‌جوی است خاقانی گفت خاک اویم جان و سر او که راست گوی است گفتی ز سگان کیست افضل گر هست هم از سگان اوی است خاقانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۶۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/14435