دل پردهٔ عشق توست برگیر جان تحفهٔ وصل توست بپذیر تن هم سگ کوی توست دانی دانم که نیرزدت به زنجیر گفتی که بجوی تا بیابی جستیم و نیافتیم تدبیر در کار دلی که گمره توست تقصیر نمی‌کنی ز تقصیر تیری ز قضای بد سبق کرد آمد دل من بخست بر خیر آن تیر ز شست توست زیرا نام تو نوشته بود بر تیر خاقانی اگرچه هیچ کس نیست هم هیچ مگو به هیچ برگیر خاقانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۹۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/14559