فتاده‌ام به طلسم کشاکش تقدیر نه گرد خانه به دوشم نه خاک دامن‌گیر دل رمیده و شوق بهانه خود دارم که دیده است دو دیوانه را به یک زنجیر چه طرف‌ها که نبستم ز رهنمائی دل دلیل رهزن من مست خواب و راه خطیر خدا زیارت فتراک دل نصیب کناد رمیده خاطرم از دام راه بی‌تاثیر نفس کشیدن مرغ اسیر پرواز است مباد صید رهائی شوی ز دام صفیر دلی که بال و پری در هوای خاک بزد ندید خواب شکفتن چو غنچهٔ تصویر ز سینه تا به لب آئین نیشتر دارم حدیث از جگر پاره می‌کنم تفسیر تو کز تفحص عنقا غبار خواهی شد چرا غزال قناعت نمی‌کنی تسخیر ز فیض دولت بیدار دیده می‌خواهم که صبح را دهم از گریه توشهٔ شب‌گیر تو خاقنی که به تاراج امتحان رفتی ز گرد کورهٔ وارستگی طلب اکسیر خاقانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۹۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/14567