چو به خنده بازیابم اثر دهان تنگش صدف گهر نماید شکر عقیق رنگش بکنند رخ به ناخن بگزند لب به دندان همه ساحران بابل ز دو چشم شوخ و شنگش اگر از قیاس جان را جگر آهنین نبودی نتواندی کشیدن ستم دل چو سنگش به گه صبوح زهره ز فلک همی سراید ز صدای صوت زارش ز نوای زیر چنگش چو گشاد تیر غمزه ز خم کمان ابرو گذرد ز سنگ خارا سر ناوک خدنگش لب اوست لعل و شکر من اگر نه شور بختم شکرین چراست بر من سخنان چون شرنگش لب اوست آب حیوان دلم از طلب سکندر خضر دگر شوم من اگر آرمی به چنگش خاقانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۰۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/14577