سوختم چون بوی برناید ز من وآتش غم روی ننماید ز من من ز عشق آراستم بازارها عشق بازاری نیاراید ز من تا نیارم زر رخ از لعل اشک دل ز محنت‌ها نیاساید ز من ای خیال یار در خورد آمدی بی‌تو دانی هیچ نگشاید ز من گر نگیرم دربرت عذر است از آنک بوی بیماری همی آید ز من دست بر سر زانم از دست اجل تا کلاه عمر نرباید ز من خاقانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۷۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/14644