ای صبح مرا حدیث آن مه کن ای باد، مرا ز زلفش آگه کن ای قرصهٔ آفتاب پیش من بگشای زبان، قصد آن مه کن ای خیل خیال دوست هر ساعت از سبزهٔ جان مرا چراگه کن ای لاف زده ز عشق و دل داده جان هم بده و به کوی او ره کن ای خاقانی دراز شد قصه جان خواهد یار قصه کوته کن خاقانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۷۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/14645