درد دل گویم از نهان بشنو راز، بی‌زحمت زبان بشنو جوش دریای غصه باور کن موج خون بنگر و فغان بشنو بر کنار دو جوی دیدهٔ من بانگ دولاب آسمان بشنو لرزهٔ برق در سحاب دل است نالهٔ رعد ز امتحان بشنو پیش کوه ار غمان من گویی کوه را بانگ الامان بشنو چون بخندد عدو ز گریهٔ من دل به خشمم کند که هان بشنو تندرستی ورای سلطانی است از دو تن پرس و شرح آن بشنو یا ز دربان تن‌درست بپرس یا ز سلطان ناتوان بشنو حال شب‌های هجر خاقانی چون بخواهی ز این و آن بشنو خاقانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۹۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/14661