ای دل به جفات جان نهاده جان پیش‌کشت جهان نهاده شهری همه ز آهنین دل تو قفلی زده بر دهان نهاده بر طرف لب تو جان عیسی از نیل و بقم دکان نهاده از کوی سوار چون برآئی شب‌پوش بر ابروان نهاده ترکان کمین غمزهٔ تو یاسج همه بر کمان نهاده تو عاشق صید و تیغ بر کف عشاق تو دل بر آن نهاده من پیش تو بر زمین نهم سر کای پای بر آسمان نهاده اسب از در من مران و مگذر هان نعل بهات جان نهاده خاقانی را در آتش عشق نعل هوس از نهان نهاده خاقانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۱۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/14681