روی درکش ز دهر دشمن روی پشت برکن به چرخ کافر خوی مردمی از نهاد کس مطلب خرمی از مزاج دهر مجوی با بلاها بساز و تن در ده کز سلامت نه رنگ ماند و نه بوی دود وحشت گرفت چهرهٔ عمر آب دیده بریز و پاک بشوی اهل خواهی ز اهل عصر ببر انس خواهی میان انس مپوی چند ازین یوسفان گرگ صفت چند ازین دوستان دشمن روی دل خاقانی از جهان بگسست باز شد رب لاتذرنی گوی خاقانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۱۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/14687