گلی از باغ وفا آمده‌ای خود خس و خار نما آمده‌ای هر کجا پای نهی گل روید تا ندانی ز کجا آمده‌ای ذرهٔ ذات تو خورشید لقاست بحری و قطره قضا آمده‌ای سایهٔ خار تو سروستان است خرمن نشو و نما آمده‌ای نور آئینه به خود پنهان است قبلهٔ قبله نما آمده‌ای کی دلت تاب نگاهی دارد آفت آینه‌ها آمده‌ای خار و گل نام خدا می‌گویند ای سهی قد ز کجا آمده‌ای مستی و شوخی و عالم سوزی چه بگویم که چها آمده‌ای بین که در باغ جهان خاقانی از پی کسب هوا آمده‌ای خاقانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۳۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/14704