ای کرده در جهان غم عشقت سمر مرا وی کرده دست عشق تو زیر و زبر مرا از پای تا به سر همه عشقت شدم چنانک در زیر پای عشق تو گم گشت سر مرا گر بی‌تو خواب و خورد نباشد مرا رواست خود بی‌تو در چه خور بود خواب و خور مرا عمری کمان صبر همی داشتم به زه آخر به تیر غمزه فکندی سپر مرا باری به عمرها خبری یابمی ز تو چون نیست در هوای تو از خود خبر مرا در خون من مشو که نیاری به دست باز گر جویی از زمانه به خون جگر مرا انوری : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/15586