گر باز دگرباره ببینم مگر اورا دارم ز سر شادی بر فرق سر او را با من چو سخن گوید جز تلخ نگوید تلخ از چه سبب گوید چندین شکر او را سوگند خورم من به خدا و به سر او کاندر دو جهان دوست ندارم مگر او را چندان که رسانید بلاها به سر من یارب مرسان هیچ بلایی به سر او را هر شب ز بر شام همی تا به سحرگه رخساره کنم سرخ ز خون جگر او را انوری : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/15588