مرا با دلبری کاری بیفتاد دلم را روز بازاری بیفتاد مسلمانان مرا معذور دارید دلم را ناگهان کاری بیفتاد قبای عشق مجنون می‌بریدند دلم را زان کله واری بیفتاد دلم سجادهٔ عشقش برافشاند از آن سجاده زناری بیفتاد دلم با عشق دست اندر کمر زد بسی کوشید و یک باری بیفتاد مرا افتاد با بالای او کار نه بر بالای من کاری بیفتاد جهان را چون دل من بر زمین زد کنون از دست دلداری بیفتاد انوری : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۵۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/15638