در دور تو کم کسی امان یابد در عشق تو کم دلی زبان یابد خود نیز نشان نمی‌توان دادن زان‌کس که ز تو همی نشان یابد وصل تو اگر به جان بیابد دل انصاف بده که رایگان یابد تنها تو همه جهانی و آن کس کو یافت تو را همه جهان یابد در آینه گر جمال بنمایی از نور رخت خیال جان یابد ور سایهٔ تو بر آفتاب افتد منشور جمال جاودان یابد از روز عیان‌تری و جوینده از راز دلت همی نهان یابد روی تو که دل نیاردش دیدن دیده که بود که روی آن یابد نشکفت که در زمین تویی چون تو ماهی تو و مه بر آسمان یابد زین قرن قرین تو کی آید کس تا چون تو یکی به صد قران یابد انوری : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۵۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/15641