مرا مرنجان کایزد ترا برنجاند ز من مگرد که احوال تو بگرداند در آن مکوش که آتش ز من برانگیزی که آب دیدهٔ من آتش تو بنشاند اگر ندانی حال دلم روا باشد خدای عز و جل حال من همی داند مرا به بندگی خود قبول کن زان پیش که هرکه دیده مرا بندهٔ تو می‌خواند مباش ایمن بر حسن و کامرانی خویش که هرچه گردون بدهد زمانه بستاند انوری : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۱۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/15696