دوش تا صبح یار در بر بود غم هجران چو حلقه بر در بود دست من بود و گردنش همه شب دی همه روز اگرچه بر سر بود با بر همچو سیم سادهٔ او کارم از عشق چون زربر بود گرچه شبهای وصل بود خوشم شب دوشین ز شکل دیگر بود یا من از عشق زارتر بودم یا ز هر شب رخش نکوتر بود کس نداند که آن چه طالع بود من ندانم که آن چه اختر بود از فلک تا که صبح روی نمود انوری با فلک برابر بود انوری : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۳۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/15721