ای دوست‌تر از جانم زین بیش مرنجانم مگذر ز وفاداری مگذار برین سانم جان بود و دلی ما را دل در سر کارت شد جان مانده چه فرمایی در پای تو افشانم من با تو جفا نکنم تو عادت من دانی با من تو وفا نکنی من طالع خود دانم با دلشدهٔ مسکین چندین چه کنی خواری ای کافر سنگین‌دل آخر نه مسلمانم بشکست غمت پشتم با این همه عزم آنست تا جان بودم در تن روی از تو نگردانم انوری : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۱۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/15799