یاد می‌دار کانچه بنمودی در وفا برخلاف آن بودی حال من دیده در کشاکش هجر وصل را هیچ روی ننمودی ناز تنهات بود عادت و بس خوش خوش اکنون جفا درافزودی بوسه‌ای خواستم نبخشیدی نالها کردم و نبخشودی وعدهایی دهی بدان دیری پس پشیمان شوی بدین زودی راستی باید از لبت خجلم که بسی خرجهاش فرمودی خدمت من بدو رسان و بگو چونی از درد سر برآسودی انوری این چه شیوهٔ غزلست که بدان گوی نطق بربودی دامن از چرخ برکشید سخن تا تو دامن بدو بیالودی انوری : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۸۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/15862