بدخوی‌تری مگر خبر داری کامروز طراوتی دگر داری یا می‌دانی که با دل و چشمم پیوند و جمال بیشتر داری روزی که به دست ناز برخیزی دانم ز نیاز من خبر داری در پردهٔ دل چو هم تویی آخر از راز دلم چه پرده برداری گویی که از این پست وفادارم گویم به وفا و عهد اگر داری بر پای جهی که قصه کوته کن امشب سرما و دردسر داری ای آیت حسن جمله در شانت زین سورت عشوه صد ز بر داری دشنام دهی که انوری یارب چون طبع لطیف و شعر تر داری چتوان گفتن نه اولین داغست کز طعنه مرا تو در جگر داری انوری : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۸۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/15865