تو گر دوست داری مرا ور نداری منم همچنان بر سر دوستداری به هر دست خواهی برون آی با من ز تو دست‌برد و ز من بردباری چه دارم ز عشق تو عمری گذشته نیاری بدین خاصیت روزگاری چو گویم که خوارم ز عشق تو گویی هم از مادر عشق زادست خواری من از کار تو دست باری بشستم زهی پایداری زهی دست کاری تو داری سر آن که در کار خویشم ز پای اندر آری و سر درنیاری دل آنجا نهادم که عهدی بکردی به پای وفا بر کدام استواری همان به که با خوی تو دل نبندم که الحق چنین خوب خویی نداری انوری : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۸۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/15868