سر آن داری کامروز مرا شاد کنی دل مسکین مرا از غمت آزاد کنی خانهٔ صبر دلم کز غم تو گشت خراب زان لب لعل شکربار خود آباد کنی خاک پای توام و زاتش سودای مرا برزنی آب و همه انده بر باد کنی آخرت شرم نیاید که همه عمر مرا وعدهٔ داد دهی و همه بیداد کنی شد فراموش مرا راه سلامت ز غمت چو شود گر به سلامی دل من شاد کنی انوری : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۰۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/15890