از جام عشق بین همه باغ و بهار مست دوران دهر عاشق و لیل و نهار مست ناهید در هبوط و قمر در شرف خراب خورشید در طلوع و فلک ذره‌وار مست مجنون و عشق خسته و ایوب و صبر زار توفان و نوح بیدل و منصور و دار مست چندین پیاده بنگر و چندین سوار بین گاهی پیاده بیدل و گاهی سوار مست معشوق پردگی و خر پرده‌دار و باز هم پردگی و پرده و هم پرده‌دار مست آخر ز بهر کیست، نگویی، بدین صفت؟ چندین هزار بیدل و چندین هزار مست هشیار بود تا به کنون اوحدی ولی آمد زمان آن که شود هوشیار مست اوحدی مراغه‌ای : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۰۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/17057