ای سنگدل، به حق وفا کز وفا مگرد عهدی بکن به وصل و از آن عهد وا مگرد ما برگزیده‌ایم ترا از جهان، تو نیز پیوند ما گزین وز پیوند ما مگرد در میغ خون دل شب هجر آشنای ما می‌بین و با مخالف ما آشنا مگرد ای آنکه یک دم از دل ما نیستی جدا هر دم به شیوه‌ای دگر از ما جدا مگرد گفتی: برو، که مهرهٔ مهرت بریختم خونم بریز و گرد چنین مهرها مگرد دی دست در میان تو کردم، رخ تو گفت: بالای ما بلاست، به گرد بلا مگرد ما را غرض روا شدن از وصل روی تست گو: کام اوحدی ز دو گیتی روا مگرد اوحدی مراغه‌ای : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۰۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/17155