عشق بی‌علت ترنج دوستی بار آورد گر به علت عشق ورزی رنج و تیمار آورد چیست پیش پاکبازان کام دل جستن؟ غرض وین غرض در دوستی نقصان بسیار آورد در میان مهربانان مهر دار و گو مباش همت ارباب دل خود سنگ در کار آورد جذب مغناطیس بین کاهن به خود چون می‌کشد؟ کم ز سنگی نیستی کاهن به رفتار آورد گر دل اندر کافری بندد جوانی پاکباز در نهان او مسلمانی پدیدار آورد یار گردن کش ز دامت گر چه سر بیرون برد این کمند آخر همش روزی گرفتار آورد گر ز خوبان دوستی خواهی، به پاکی میل کن میل خوبان جنبش اندر نقش دیوار آورد از برای عاشقست این ناز و غنج و چشم و روی خواجه بهر مشتری جوهر به بازار آورد اوحدی، گر کژ روی انکار دشمن لازمست دوستی چون راست ورزی دشمن اقرار آورد اوحدی مراغه‌ای : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۰۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/17156