ز بلبل بوستان پر ناله و فریاد خواهد شد که صحرا سبز و گلها سرخ و دلها شاد خواهد شد عروس گل ز اطراف چمن در جلوه می‌آید بیا، گو: بلبل مشتاق اگر داماد خواهد شد ز بس کالحان داودی ز مرغان عزیمت خوان به گوش من رسید، امشب زبورم یاد خواهد شد چنان می‌نالم از سودای آن گل‌چهره هر صبحی که از نالیدن من عندلیب استاد خواهد شد ز عشق روی آن لیلی من ار مجنون شوم شاید که گر شیرین ببیند روی او فرهاد خواهد شد نه تنها آبرویم برد و در جانم فگند آتش که خاکم کرد و خاکم نیز هم بر باد خواهد شد گرفتم کاوحدی آزاد گشت از هر که در عالم ز بند او نمی‌دانم که چون آزاد خواهد شد؟ اوحدی مراغه‌ای : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۵۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/17204