همیشه تا تن من برقرار خواهد بود به کوی عشق دلم را گذار خواهد بود سرم به خاک بپوسید و آتش غم دوست در استخوان تن من به کار خواهد بود بتا، بدور غم خویش کشته گیر مرا جنایت تو اگر زین شمار خواهد بود ز بهر کشتن من چرخ تیز می‌بینم که باستیزهٔ چشم تو یار خواهد بود بلای عشق تو خوش کرده‌ایم با دل خود به بوی آنکه خزان را بهار خواهد بود دلم ز هجر تو اندر حساب داشت غمی گمان که برد که چندین هزار خواهد بود؟ بیا، که تا نبود پیشت اوحدی را باز همیشه دیدهٔ او اشکبار خواهد بود اوحدی مراغه‌ای : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۲۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/17278