میان ما و تو دوری به اختیار نبود مرا زمان فراق تو در شمار نبود گذار بود مرا با تو هر دمی ز هوس به منزلی، که هوا را در آن گذار نبود حدیث گفتن و اندیشه از رقیبی نه بهم رسیدن و تشویش انتظار نبود به چند گونه مرا از تو بوسه بود و کنار که هیچ گونه ترا از برم کنار نبود کنون ز هجر به روزی فتاده‌ام، که درو گمان می‌برم که خود آن روز و روزگار نبود هزار یار فزون داشتم، که هیچ مدد ز هیچ یار ندیدم، چو بخت یار نبود نظر به کار دل او حدیث بود ولی چه سود از آن؟ چو دل ساده مرد کار نبود اوحدی مراغه‌ای : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۳۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/17285