به حسن عارض چون ماه و زیب چهرهٔ‌چون خور ببردی از بر من دل، بخوردی از دل من بر ز رشک طلعت خوبت بریزد اختر گردون ز اشک چشمهٔ چشمم بمیرد آتش اختر به صید عاشق بیدل گشاده زلف تو چنگل به صید بیدل مسکین کشیده چشم تو خنجر شکنج سنبل پست تو گنج صورت و معنی فریب نرگس مست تو زیب جامه و زیور ز جام حقهٔ لعلت گشوده چشمهٔ حیوان ز دام حلقهٔ زلفت دمیده نکهت عنبر نهاده نرگس شنگت تراز کسوت شوخی گشاده پستهٔ تنگت کساد کیسهٔ شکر ز رنگ پنجهٔ نازک نموده دست تو گل رخ بر آب چهرهٔ رنگین نهاده حسن تو دلبر: بیاض ساعد سیمین به خون این دل خسته سواد طرهٔ مشکین به قتل این تن لاغر به عیب من مکن آهنگ و جیب و دامن من بین: چو روی اوحدی از غم به خون دیده و دل تر اوحدی مراغه‌ای : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۷۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/17333