بیا، که صفهٔ ما بوریای میکده بس بخور خانه نسیم هوای میکده بس ز میر و خواجه ملولیم، بعد ازین همه عمر حضور و صحبت رند و گدای میکده بس به منعمان بهل آواز چنگ رندان را ترانهٔ سبک از جار تای میکده بس ز قلیه‌های بزرگان سر که پیشانی مرا سه جرعهٔ بر ناشتای میکده بس گرم به صفهٔ صدر ملک نباشد بار نشستنم به میان سرای میکده بس مرا به صومعه، گو: شیخ شهریار مده سر مرا به جهان خشت‌های میکده بس گر اوحدی دگری را دعا کند گو: کن مرا دعای مغان و ثنای میکده بس اوحدی مراغه‌ای : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۱۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/17373