یارب، تو حاضری که ز دستش چه میکشم؟ وز عشوه‌های نرگس مستش چه میکشم؟ صد نوبت آزمودم و جز بند دل نبود دیگر کمند زلف چو شستش چه میکشم؟ چون آهوان به حکم خطا حلق خویشتن در حلقه‌های سنبل پستش چه میکشم؟ گفتم: به دامنش بکشم گرد از آسمان چون گرد بر ضمیر نشستش چه می‌کشم؟ چندین هزار جو و جفا زان دهن، که نیست از بهر یک دو بوسه که هستش، چه میکشم؟ خونم ز دل گشود و برویم ببست در بنگر که: از گشاد وز بستش چه میکشم؟ ایدل، ندیده‌ای، برو از اوحدی بپرس تا از دو لعل کینه پرستش چه میکشم؟ اوحدی مراغه‌ای : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۵۳۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/17492